- گرسنه بودن (زِ دَ / دِ کَ دَ)
احتیاج به طعام داشتن. میل شدید به طعام داشتن:
وزان پس بیامد سوی میمنه
چو شیر ژیان کو بود گرسنه.
فردوسی.
خشم تو چون ماهی فرزند داود نبی
کو بیوبارد جهان گوید که هستم گرسنه.
منوچهری
وزان پس بیامد سوی میمنه
چو شیر ژیان کو بود گرسنه.
فردوسی.
خشم تو چون ماهی فرزند داود نبی
کو بیوبارد جهان گوید که هستم گرسنه.
منوچهری
